عشق دو طرفه پارت سوم
بپر ادامه
توی پارت قبل هم گفتم مواظب باش نیفتی
نگی نگفتی
مرینت رفت و پانزده تا ماکارون صورتی با شکل قلب درست کرد .
فردا:از زبان مری
وایییییییی دارم میرم مدرسهههههههه هم استرس دارم هم هیجان زدهم
وارد مدرسه می شوم
ادرین هم نفس نفس زنان از پله ها بالا میاد و خودش رو به من میرسونه
با هم میریم تا از کمد کتاب و دفتر شیمی رو برداریم
همه ی بچه های کلاس توی اتاقی بودن که کمد ها بود
مرینت کیفش رو گذاشت روی نیمکت جلوی کمد ها و زیپش رو باز کرد
جعبه ی ماکارون ها رو در آورد( جعبه شفافه داخلش دیده میشه) و همزمان که داشت میدادش به آدرین گفت (مری#آدری@)
#این ها رو برای تو پختم❤️
@ممنونم مری
#خواهش میکنم
(کلویی پرید وسط)(کلو٪)
٪اون چیه دوپن چنگ؟
#یه جعبه ماکارونه دیگه
٪واییییی خدایااااا......میدونم ماکارونه ولی چرا ماکارونه قلب صورتیه؟؟
#خب.........چون دوست داشتم اینجوری درستش کنم
٪چرا داری میدیش به آدرین ؟؟
(انقد سوال پیچ نکن اینو ..... خدایااااااااا)
آدرین اومد وسط
@چون منو دوست داره
٪چییییییی؟؟؟
@ما عاشق همدیگه هستیم
#بله
٪چراااااا؟؟؟؟
@مشکلی داری؟؟؟؟
٪اَه این خیلی مسخرست واقعا مسخرست
از زبان راوی 😁😁
زنگ خورد و رفتن سر کلاس
اون زنگ گذشت میریم زنگ بعد :
از زبان مری:
با خانم بوستیه کلاس داشتیم
قبل از شروع کلاس ؟آلیا دستش رو برد بالا
خانم بوستیه گفت:بله ، آلیا؟
(آلیا+خانم بوستیه!)
+خانم میشه من و برم نیمکت جلو و کنار نینو بشینم و آدرین بیاد عقب کنار مرینت بشینه؟
!باشه میتونید جاتون رو عوض کنید
آلیا وقتی داشت میرفت جلو آروم به مرینت گفت :«خرابکاری نکنی دختر»و کنار نینو نشست.آدرین هم اومد پیش مرینت
مرینت وقتی آدری اومد کنارش سرخ شد و با خودش فکر کرد
وایییییییی آلیییییییییااااا نمی دونی الان چه حسی دارممممم
(:ساعت نه شب:)
😈 پایان پارت سوم 😈
پارت بعد= در ۱۰ دقیقه ی بعد
بدون نظر نروووو 💜